دیگه چه خبر؟ che khabar

دیگه چه خبر؟ che khabar

خبر ، تحلیل و مقاله
دیگه چه خبر؟ che khabar

دیگه چه خبر؟ che khabar

خبر ، تحلیل و مقاله

خاطره ای از شهید مهدی خندان

سال ۱۳۶۲ بود و ما از پایگاه مقداد تهران به منطقه قلاژه لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) اعزام شدیم که آن موقع شهید احمد نوزاد فرمانده آن بود.

تاریخ اعزام ما ۰۲/۰۵/۱۳۶۲ بود و بعد از رسیدن به منطقه قلاژه از اتوبوس ها پیاده شدیم و مسئولین گردان به سازماندهی نیروها مشغول شدند.

روزها و هفته ها گذشت و بوی عملیاتی نزدیک که بعداً ولفجر ۴ نام گرفت به مشام می رسید.ایام ایام محرم هم بود و چادر حسینیه هم رنگارنگ از پرچم ها و پارچه های سیاه و عاشورایی شد.

در شب تاسوعا و یا عاشورای محرم مهدی خندان به گردان آمد تا بعد از نماز مغرب و عشاء عزاداری کنیم.مهدی بچه ها را بیرون و درمحوطه باز جمع کرد و گفت:

فرزندان اباعبدالله الحسین(ع) را بعد از شهادت امام در بیابان و از روی خس وخاشاک و بوته های خاردار رد می کنند و ظلمی بی نظیر در حق خاندان پیامبر مرتکب می شوند.

بعد از گفتن این جملات مهدی به بچه ها گفت:

پا برهنه شویم و دورتادور در این منطقه(محوطه گردان)راه برویم تا کمی از مصائب ایشان را درک کنیم.

آری مهدی آن شب ما را به یاد فردای اسارت فرزندان اباعبدالله(ع) در محوطه گردان مقداد گرداند و خود نیز با پای برهنه با بچه ها همراه شد.

مهدی هم بعد از شروع عملیات والفجر ۴ در مرحله سوم آن با گلوله های ضد هوایی شلیکای عراقی به شهادت رسید و هنگام شهادت سر بر دامان اباعبدالله الحسین گذاشت.


روحش شاد و خاطره رزمندگان و سرداران دفاع مقدس گرامی باد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد